![](http://www.musicema.com/images/cache/1334555757.jpg)
![]() در واقع بیش از آنکه نامشخص بودن رویکرد موزیکال آلبوم آزار دهنده باشد، متن ترانهها هستند که لطمه بزرگی به پرچم سفید زدهاند والا این خواننده تصمیم داشته که در مودها و فضاهای متفاوت آهنگسازی کند و این میتواند ویژگی کار باشد. هرچند این ویژگی نیاز به توانی بیش از این دارد. وقتی هنرمندی میخواهد آلبوم خود را در چند سبک و گونه هنری مختلف کار کند لاجرم از مکتبهای موسیقایی مختلف شناخت کافی دارد و این از اثر او هویدا میشود هنرمندان بزرگ و مشهوری هستند که در طول سالهای مختلف کاریشان در سبکهای مختلف کار کردند (البته کمتر کسی در یک آلبوم چند لحن و چند سبک مختلف را تجربه میکند) و موفق هم بودهاند. مثلا اریک کلپتون هنرمند برجسته انگلیسی در طول بیش از ۴۰ سال فعالیت هنریاش سبکها و صداهای مختلفی را تجربه کرده و موفق هم بوده است اما مثلا جاستین تیمبرلیک از این کارها نمیکند چون قد و قواره خودش را میداند. اتفاقا او خواننده بسیار خوبی است و از روی زیرکی است که از این ریسکها نمیکند. به نظر میآید محسن چاووشی شناخت درستی از خود ندارد و دوستان و مشاوران خوبی هم ندارد. چون هنوز از کارهای موفق و کارهای ناموفق خود درس نگرفته و هنوز بعد از این تعداد آلبوم در حال آزمون خطاست. مثلا انگار هنوز کسی به او نگفته که در یک قطعه هارد راک (ترانه آخر آلبوم) باید چگونه آواز بخواند و نمیتوان با همان ادبیاتی که ترانههای قر کمری شیش و هست نوشته میشود برای این نوع موسیقی ترانه نوشت و به زور یک لیدگیتار دیسورشن و بالا آواز خواندن توهم ترانه هارد راک را داشت. تازه جدای از این، تجربه این سبکها شناخت فرهنگی آن جریان هنری را هم میطلبد که هیچکدام از این بحثها قابل اسنتاج از این اثر نیست. چاوشی یک صدای خاص و متفاوت برای موسیقی پاپ ایران است. «صدا ساز» قهاری است و لحنی بسیار دلنشین دارد اما هنوز کار موفقی همانند «سنتوری» را تجربه نکرده است. به رقم اینکه نوازندههای بسیار خوبی را به کار میگیرد (در همین آلبوم فیروز ویسانلو، رضا تاجبخش، بابک صفرنژاد و... او را همراهی کردند)، اما هنوز آهنگسازی که بتواند از این قابلیت منحصر به فرد او به درستی استفاده کند، با او همکاری نکرده است. (تجربههای روزگاری که غیر رسمی فعالیت میکرد و همچنین آلبوم «سنتوری» را کنار بگذاریم). خود چاوشی هم ظاهرا هنوز متوجه نشد چه ترانهای را باید بخواند و چه ترانهای را نه. البته در این وانفسای موسیقی پاپ که وقتی وارد فروشگاههای موسیقی میشوی تعداد زیادی عکس شبیه هم میبینی و تعداد زیادی موسیقی مشابه میشنوی، «پرچم سفید» قابل دفاع است و حرفهایی هم برای گفتن دارد. مثلا ترانه اول آلبوم (مردم آزار) اوپنینگ خوبی دارد آواز هم خوب وارد میشود، لحن فانکی جذابی هم دارد اما متن ترانه آنقدر بیربط و بیمحتواست که مخاطب لذت شنیدن سازهای خوب نواخته شده را هم از یاد میبرد. بعد از همین کار خوب یکمرتبه در قطعه دوم آنقدر فضا عوض میشود که حسی که تازه ایجاد شده مخاطب را ترک میکند. البته ترانه «خواب بعد از ظهر» هم آکوردهای دلنشینی دارد و در همان حال وهوای ترانه آغازین آلبوم است. ولی همان اتفاق برایش رخ میدهد. در مجموع این آلبوم از حال و هوای موسیقی هارد راک تا موسیقی ترنس را پوشش میدهد! تقریبا بعید است که آهنگسازی توانایی کار خوب در همه این فضاها را داشته باشد. از قدیم گفتند با یک دست نمیتوان چند هندوانه برداشت. آقای چاوشی چند تا از این هندوانهها را بگذار پایین شاید نتیجه بهتر شد. |
منبع :
اختصاصی سایت موسیقی ما |